گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر قران مهر
جلد دوازدهم
روح چیست؟




قرآن کریم در آیهي هشتاد و پنجم سورهي اسراء به عظمت روح و دانش اندك انسان اشاره میکند و میفرماید: 85 . وَیَسْئَلُونَکَ
روح از فرمان (وجودي) » : میپرسند، بگو « روح » عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا و از تو درباره
شأن نزول: روایت شده که برخی از احبار (: دانشمندان) یهود «. پروردگار من است؛ و از دانش، جز اندکی، به شما داده نشده است
به مشرکان مکه آموزش دادند که با پرسش در مورد روح، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را آزمایش کنند و گفتند: اگر محمد
اطلاعات زیادي دربارهي روح ارائه کرد، این دلیل بر عدم صداقت اوست؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله به دستور وحی، در جواب
. نکتهها و اشارهها: 1 «1» . آنان جملهاي کوتاه و ص: 149 پرمعنا گفت و همه را در شگفتی فرو برد
است و در اصطلاح به معناي گوهر مستقل وجود انسان، که حیات آفرین « سرور و راحتی » و « باد » و « نفس » در اصل به معناي « رُوح »
در قرآن در معانی مختلفی استعمال شده است: الف) روح « رُوح » 2. واژهي «2» . و تحرّكزا (و ناپیدا همچون نفس و باد) است
ب) نیرویی معنوي که مؤمنان را تقویت میکند که «3» ؛ مقدسی (روح القدس) که پیامبران را در انجام رسالت یاري میرساند
صفحه 47 از 127
ص: 150 د) فرشتهاي «5» ؛ ج) فرشتهي مخصوص وحی «4» ؛ ممکن است همان روح القدس باشد
«3» . و) روحی الهی که در انسان دمیده شده، یعنی روح آدمی «2» ؛ ه) قرآن یا وحی «1» . مخصوص یا مخلوقی برتر از فرشتگان
ممکن است مقصود از روح در این آیه هر کدام از این معانی ششگانه باشد و در احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز به برخی از
و مقصود از این «5» اما برخی مفسران برآناند که مقصود مشرکان پرسش از روح آدمی بوده است «4» ، این معانی اشاره شده است
احادیث بیان مراتب روح آدمی است که مرتبهي والاي آن در پیامبران و امامان است. 3. در این آیه اشاره شده که روح از جهانی
دیگر (ماوراي عالم) و مخلوقی اسرارآمیز است که به فرمان پروردگار آفریده شده که با ربوبیّت الهی و پرورش انسان در ارتباط
است. روح ساختمانی غیر مادي دارد و اصول حاکم بر آن غیر از قوانین حاکم بر ماده و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است. روح
فاعل اصلی درك و تعقّل است و مغز، حواس و بدن انسان ابزار اوست. 4. یکی از دلایل استقلال روح از بدن، همان وحدت
شخصیت انسان در طول زندگی همراه با تغییرات درون جسم اوست؛ البته فلاسفه و دانشمندان دلایل دیگري همچون دلیل
واقعنمایی ذهن انسان و عدم انطباق بزرگ در کوچک و عدم همانندي پدیدههاي روحی با کیفیات مادي آوردهاند، اما شاید
بتوانیم بگوییم با توجه به شواهد تجربی در خوابهاي مغناطیسی و تجربیات شخصی و شهود درونی انسانها، نیازي به دلایل
بیشتر براي ص: 151 اثبات روح و استقلال آن از جسم نباشد. 5. دانشی که به انسان داده شده
اندك است و اطلاعات زیادي در مورد ماوراي طبیعت و حتی روح خود ندارد. این واقعیتی است که پس از چهارده قرن به اثبات
رسیده که دانش ما در مورد اسرار کل جهان به ویژه حقیقت روح بسیار اندك است، چرا که حواس انسان مادیات و محسوسات را
درك میکند و مسائل متافیزیک از دسترس انسان تقریباً خارج است. حدیث از مطرب و میگوي و راز هر کمتر جو که کس
نگشود و نگشاید به حکمت این معمّا را (حافظ) 6. آیا شناخت کامل انسان ممکن است؟ امام عارفان در این مورد میفرمایند: شاید
هر کس خود را شناخت در واقع پروردگارش را شناخته است ] « من عرف نفسه فقد عرف ربّه » این کلمهاي که وارد شده است که
تعلیق به یک امر محالی باشد براي نوع بشر. شناخت انسان خودش را، و شناخت اوصافی که در انسان هست و غرایزي که در انسان
آموزهها و پیامها: 1. روح منشأ الهی «1» . هست این از اموري است که یا محال است یا نظیر محال، الّاهر کسی که عصمه اللَّه تعالی
دارد. 2. منشأ علم بشري خداست و او (در مورد اسرار جهان و روح) دانش اندکی به ما داده است. 3. به پرسشهاي مردم، تا
اندازهاي که علم دارید پاسخ دهید. *** ص: 152 قرآن کریم در آیات هشتاد و ششم و هشتاد و
هفتم سورهي اسراء به وابستگی وحی به ارادهي الهی و رحمت بیکران او بر پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکند و میفرماید:
86 و 87 . وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ ثُمَّ لَاتَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلًا* إِلَّا رَحْمَۀً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْ لَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیراً و اگر
بخواهیم، آنچه را به سوي تو وحی فرستادهایم، قطعاً (از ذهن تو) میبریم؛ سپس به خاطر (حفظ) آن (وحی) در برابر ما، براي خود
هیچ حمایتگري نمییابی؛* جز رحمتی از جانب پروردگارت (که شامل حال تو گردد)؛ [چرا] که بخشش او بر تو بزرگ است.
نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه بر وابستگی وحی به خداي متعال تأکید شده، تا نشان دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله چیزي از
خود نمیگوید و دانش وحی را خدا به او بخشیده است تا رهبر و رهنماي مردم باشد و هر گاه بخواهد آن امتیازات را بازپس
میگیرد. البته معناي این سخن آن نیست که خدا عملًا روزي وحی را از پیامبرش بازپس میگیرد، بلکه مقصود آن است که پیامبر
چیزي از خود ندارد. برخی صاحب نظران برآناند که مقصود آیه مردم هستند که اگر دین را کنار بگذارند از مواهب آن محروم
میشوند. (م) 2. رحمت الهی شامل رحمت عام و خاص میشود. او بر اساس رحمت عام خود موجودات را آفرید و به دنبال آن
رحمتی دیگر نمود و براي هدایت و نجات بشریت رهبرانی آگاه، معصوم و مهربان به سوي مردم فرستاد و همین رحمت است که
اقتضا میکند زمین خالی از رهبر و حجّت نباشد و وحی الهی را به سوي پیامبر صلی الله علیه و آله بفرستد و از او بازپس نگیرد.
آري فضل و بخشش الهی نسبت به پیامبرش بزرگ است. ص: 153 آموزهها و پیامها: 1. همه چیز
صفحه 48 از 127
حتی وحی را از رحمت و بخشش الهی بدانید. 2. هیچ کس نمیتواند در برابر ارادهي الهی بایستد. 3. وحی به خواست پیامبر
نیست. *** خداي متعال در آیهي هشتاد و هشتم سورهي اسراء به معجزهي بینظیر قرآن و هماوردطلبی آن و ناتوانی مخالفان از
آوردن مثلش اشاره میکند و میفرماید: 88 . قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هذَا الْقُرْءَانِ لَایَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ
اگر انسان [ها] و جن [ها] جمع شوند، بر این که همانند این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد؛ » : بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً بگو
گرچه برخی پشتیبان برخی [دیگر] باشند. نکتهها و اشارهها: 1. قرآن کریم معجزهي جاویدان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و
یعنی به همهي جهانیان اعم از عرب و غیر «1» ؛ دلیل حقانیّت وي است، و بیش از چهارده قرن است که بشریت را به مبارزه میطلبد
عرب، فلاسفه و ادیبان، مورّخان و نوابغ و دانشمندان اعلام میکند که اگر همگی باهم جمع شوند و یکدیگر را کمک کنند، باز
هم نمیتوانند کتابی مِثل قرآن بیاورند؛ یعنی قرآن مخالفان خود را تحریک میکند که علیه آن اقدام کنند و اعجاز او را باطل
سازند، ولی آنان از آوردن مثل عاجزند و همین ناتوانی و عجز مخالفان ثابت میکند که قرآن ساختهي مغز بشر نیست، بلکه کتابی
ماورایی و معجزه است. 2. قرآن از جهت الفاظ، ترکیبها و نظم ادبی و فصاحت و بلاغت و نیز از تفسیر قرآن مهر جلد دوازدهم،
3. در این آیه تحدّي و مبارزهطلبی قرآن به «1» . ص: 154 نظر محتواي عالی و اشارات علمی و قوانین و اخبار غیبی معجزه است
صورت عمومی مطرح شده که شامل همهي انسانها و حتی غیر انسانها مثل جنّیان میشود. البته مبارزهطلبی قرآن در این آیه نسبت
ولی بازهم مخالفان نتوانستند مثل یک «2» ، به کل قرآن، اما در آیات دیگر نسبت به ده سوره و حتی یک سوره مطرح شده است
سوره را بیاورند. 4. این آیه به جاودانی بودن اعجاز قرآن اشاره دارد؛ یعنی مبارزهطلبی قرآن هیچ قیدي ندارد، بلکه براي همهي
زمانها و همهي مکانهاست. 5. در این مطلب تأکید شده که اگر همگان جمع شوند و با یکدیگر همفکري و همیاري کنند، تا
اشاره به آن است که مخالفان نمیتوانند « مِثل قرآن » نیروي آنان هزاران برابر شود، باز هم نمیتوانند مِثل قرآن را بیاورند. 6. تعبیر
کتابی شبیه قرآن از نظر فصاحت، محتوا، مباحث علمی، قوانین حیاتبخش، مطالب صحیح تاریخی، پیشگوییها نسبت به آینده و
و عمومیتِ مبارزهطلبی که شامل عرب و غیر عرب میشود، استفاده میشود که اعجاز قرآن « مثل » امثال آن بیاورند. 7. از تعبیر
آموزهها و پیامها: 1. قرآن معجزهي «3» . مخصوص بُعد فصاحت و بلاغت زبان عربی نیست، و گرنه این هماوردطلبی بیهوده بود
بینظیر تاریخ بشریت است. 2. مخالفان اسلام را به مبارزه و همانندآوري براي قرآن بطلبید (تا حقانیت قرآن و اسلام روشن شود).
*** ص: 155 خداي متعال در آیهي هشتاد و نهم سورهي اسراء به تنوّع و جامعیّت مطالب قرآن و
ناسپاسی و انکار اکثریت مردم اشاره کرده، میفرماید: 89 . وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْءَانِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَی أَکْثَرُ النَّاسِ إِلَّا کُفُوراً
و بیقین در این قرآن، براي مردم از هر مثال (و پند) ي به گونههاي مختلف بیان کردیم؛ و [لی بیشتر مردم جز (راه) انکار نیونید.
آن میدانند؛ زیرا قرآن با « جامعیت » نکتهها و اشارهها: 1. برخی از مفسران این آیه را اشاره به یکی از جنبههاي اعجاز قرآن، یعنی
آن که کتابی محدود است، اما شامل اصول عقاید با دلایل متین عقلی و احکام و قوانین استوار، و نیز مباحث تاریخی صحیح و
2. قرآن کتابی جامع عقاید، اخلاق، احکام، تاریخ و «1» . بیدارگر و اشارات علمی و عالیترین مطالب اخلاقی و عرفانی میشود
علم است، اما از هر کدام نمونه و مطالبی کلی بیان کرده و بسیاري از جزئیات را پیامبر صلی الله علیه و آله روشن کرده است؛ پس
جامعیت قرآن بدان معنا نیست که در قرآن همهي علوم و فنون و مطالب تاریخی با تمام جزئیات بیان شده باشد. 3. اگر واژهي
را به معناي « کُفُور » مقصود از اکثریت مردم، همان کافران منکر قرآن هستند. و اگر واژهي «2» ، بدانیم « منکران » را به معناي « کُفُور »
مقصود از اکثریت ص: 156 مردم، ممکن است برخی مسلمانان و کافران «3» ، بدانیم « ناسپاسان »
در قرآن معمولًا به معناي « ناس » باشند. اما با توجه به سیاق آیات و این که برخی از آیات سورهي اسراء مکی است و واژهي
انسانها، بدون لحاظ ایمان به کار میرود، روشن میشود که تفسیر اول مناسبتر است. آموزهها و پیامها: 1. در قرآن مطالب متنوّع
و جامعی وجود دارد. 2. بیشتر مردم در برابر قرآن ناسپاسی و انکار میکنند. 3. از مطالب متنوّع قرآن بهره ببرید و ناسپاسی نکنید.
صفحه 49 از 127
*** قرآن کریم در آیات نود تا نود و سوم سورهي اسراء به معجزه خواهی بهانهجویانهي مشرکان اشاره کرده، به آنان پاسخ
93 . وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ یَنبُوعاً* أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّۀٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهرَ - میدهد و میفرماید: 90
خِللَهَا تَفْجِیراً* أَوْ تُسْقِطَ السَّمَآءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلئِکَۀِ قَبِیلًا* أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَآءِ
به تو ایمان نمیآوریم تا این که براي » : وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَراً رَّسُولًا و گفتند
ما چشمه جوشانی از زمین بیرون آري؛* یا بوستانی از درختان خرما و انگور براي تو باشد؛ و نهرها را در میان آنها کاملًا بشکافی؛*
یا آنچنان که میپنداري آسمان را قطعه قطعه بر ما فرود آري؛ یا خدا و فرشتگان را (گروه گروه، به عنوان ضامن) رویاروي ما
بیاوري؛* یا براي تو خانهاي از زر (و زیور) باشد؛ یا در آسمان بالا روي؛ و براي بالا رفتن تو (هم) ایمان نمیآوریم، تا این که
«!؟ پروردگار من پاك و منزّه است؛ آیا [من جز بشري فرستاده هستم » : اي پیامبر) بگو ) «! نامهاي بر ما فرود آوري که آن را بخوانیم
ص: 157 شأن نزول: روایت شده که گروهی از مشرکان، همچون ابوجهل، در کنار کعبه جمع
شدند و شخصی را به سراغ پیامبر صلی الله علیه و آله فرستادند تا با او گفتوگو کنند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله حاضر
شد، به او گِله کردند که چرا بدگویی بتها را میکنی و حتی به پیامبر صلی الله علیه و آله پیشنهاد پول، مقام و معالجه دادند. و
وقتی دیدند پیامبر صلی الله علیه و آله همهي پیشنهادهاي آنها را رد میکند، از او تقاضاهاي نامعقولِ آوردن خدا و فرشتگان را
کردند، و نیز بهانهجویانه از او تقاضاي معجزات مادي براي رفاه خویش نمودند و چشمهسارهایی همچون سرزمین عراق و شام
خواستند. حتی ابو جهل تهدید کرد که در حال سجده با سنگ به پیامبر صلی الله علیه و آله حمله خواهد کرد. پیامبر اسلام صلی الله
«1» . علیه و آله از این سخنان ناراحت شد و بازگشت. در این هنگام آیات فوق فرود آمد و با نقل سخنان مشرکان به آنان پاسخ داد
نکتهها و اشارهها: 1. معجزات اقتراحی و تقاضاهاي مشرکان چند بخش بود: الف) برخی از آنها نامعقول و محال بود؛ مثل آوردن
خدا و فرشتگان. ب) برخی از معجزات درخواستی به صورتی بود که اگر عملی میشد، اثري از تقاضا کننده باقی نمیماند؛ مثل
این که میخواستند قطعاتی از آسمان بر آنان فرود آید. ج) برخی معجزات براي به دست آوردن زندگی مادي مرفه بود؛ مثل
تقاضاي چشمهسارها و باغها و خانههاي طلایی. در حالی که پیامبران الهی براي چنین کاري نیامده بودند. د) برخی درخواستها
صرف بهانهجویی بود و حتی خود مشرکان ص: 158 تصریح میکردند که اگر پیامبر به آسمان
برود باز هم به او ایمان نمیآورند. 2. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله داراي معجزهاي جاویدان همچون قرآن بود که در تمام
زمانها، مکانها و براي همهي افراد معجزه بود و همگان را به مبارزه میطلبد که مثل آن را بیاورند و همین براي اثبات حقانیّت
پیامبر صلی الله علیه و آله کافی بود- که در آیات پیشین نیز به این مطلب اشاره شد- اما بازهم مشرکان راه ناسپاسی و انکار در
پیش میگرفتند. این مطلب نشان میدهد که معجزهخواهی آنان نوعی بهانهجویی بود و طبیعی است که پیامبر صلی الله علیه و آله
در برابر این بهانهجویان تسلیم نشود. آري؛ هدف مشرکان آن بود که با بهانهجویی، بر کفر خویش بمانند و پیامبر صلی الله علیه و
آله را از راه توحید باز دارند. 3. در این آیه به دو پاسخ منطقی پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر بهانهجویان معجزهخواه اشاره شده
است: نخست این که فرمود: پروردگار من منزّه است از این که تحت فرمان شما قرار گیرد و کارهاي نامعقول و واهی انجام دهد.
دوم این که شما از من میخواهید که معجزه بیاورم در حالی که من جز بشري نیستم که فرستادهي خدایم و اجازه ندارم به دلخواه
و معجزه کار خداست که گاهی براي اتمام حجّت به من اجازهي آوردن آن را میدهد. 4. مشرکان «1» خود معجزه بیاورم
میپنداشتند معجزه کار پیامبر صلی الله علیه و آله است و از این رو معجزه آوردن را به او نسبت میدادند و از او میخواستند، در
و آنها از خود اختیاري «2» حالی که در آیات قرآن تصریح شده که معجزات پیامبران با فرمان و رخصت الهی صورت میگیرد
ندارند و اصولًا پیامبران معجزهگر نیستند که گوشهاي بنشینند و به دلخواه مردم معجزات گوناگون بیاورند و معجزه حجت الهی
ص: 159 است که براي اثبات نبوّت در موارد لازم ارائه میشود. 5. مقصود این آیات آن نیست که
صفحه 50 از 127
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله معجزهاي نداشته؛ چراکه پیامبر صلی الله علیه و آله معجزهاي همچون قرآن و نیز معجزات دیگر
داشته است؛ پس مقصود این آیات آن است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همچون پیامبران دیگر بشر است و اختیاري از خود
ندارد و همهي کارها و معجزات در اختیار خداست. 6. مشرکان افرادي کوتهنظر بودند که به اندازهي سطح فکر خود سخن
میگفتند و از این رو تقاضاهاي نامعقول و مادي میکردند. آموزهها و پیامها: 1. مشرکان افرادي بهانهجو هستند و از رهبران الهی
تقاضاي نامعقول و سودجویانه میکنند. 2. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بشري پیامآور است، که بدون فرمان الهی کاري انجام
نمیدهد. 3. به بهانهجوییهاي مخالفان اسلام، به صورت منطقی و بزرگوارانه پاسخ دهید. *** قرآن کریم در آیات نود و چهارم
و نود و پنجم سورهي اسراء به اشکال مشرکان نسبت به نبوّت و پاسخ الهی به آنان اشاره میکند و میفرماید: 94 و 95 . وَمَا مَنَعَ
النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ إِذْ جَ آءَهُمُ الْهُدَي إِلَّآ أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَّسُولًا* قُل لَّوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلئِکَ ۀٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیْهِم مِّنَ
آیا خدا » : السَّمَآءِ مَلَکاً رَّسُولًا و (چیزي) مردم را از ایمان آوردن باز نداشت هنگامی که هدایت برایشان آمد، جز این که گفتند
اگر (بر فرض) در زمین فرشتگانی بودند که با آرامش گام بر » : اي پیامبر) بگو ) *«!؟ بشري را [به عنوان فرستاده برانگیخته است
ص: 160 نکتهها «. میداشتند، حتماً فرشتهاي را [به عنوان فرستاده، از آسمان بر آنان فرود میآوردیم
و اشارهها: 1. مشرکان در طول تاریخ و در برابر بسیاري از پیامبران این اشکال را مطرح کردند که چرا خدا انسانی همچون ما را به
پیامبري برگزیده و این مقام والا و مسئولیت سنگین را بر دوش او گذاشته است؟ انسان خاکی کجا و رسالت الهی کجا؟! چرا خدا
2. در این آیات پاسخی منطقی و زیبا به مشرکان داده و اشاره شده که رهبر و «1» ؟ فرشتگان را مأمور رسالت و نبوّت نکرده است
راهنما باید از جنس پیروانش باشد. اگر پیروان فرشته هستند پیامبرشان را از جنس فرشته میفرستیم و اگر پیروان انسان هستند
پیامبرشان را از جنس انسان میفرستیم. 3. رهبر و راهنماي مردم لازم است از جنس بشر باشد تا بتواند الگو و اسوهي آنان شود و
دردها، نیازها و خواستههاي آنان را به خوبی درك کند و براي آنان درمان و پاسخی آماده سازد. اگر فرشتهاي به عنوان پیامبر براي
انسانها فرود میآمد، غرایز، احساسات و مشکلات بشر را نداشت و هر چه مردم را در کنترل شهوت و غضب و مانند آن سفارش
میکرد، اثر چندانی نداشت و میگفتند او وضعیت ما را درك نمیکند و هیچ انسانی نمیتواند به این دستورات عمل کند و از
گناه دوري نماید. 4. مانع ایمان آوردن مردم، همین شبهه در مورد نبوّت بود؛ البته این جمله براي تأکید است نه به معناي انحصار،
بلکه عوامل دیگري هم مانع ایمان آوردن مردم میشد. 5. در این آیه به آرامش فرشتگان اشاره شده و مقصود آن است که اگر بر
فرض فرشتگان در زمین زندگی آرامی داشتند، و با هم کشمکش و تصادم نداشتند باز هم نیازمند راهنما و رهبري از جنس خود
بودند؛ زیرا وظیفهي ص: 161 پیامبران تنها رفع مشکلات مادي و درگیريها نیست، بلکه همهي
استفاده کردهاند « زمین » 6. برخی مفسران از اشارهي قرآن در این آیه به «1» . اینها براي هدایت افراد به سوي کمال و معنویت است
به « آسمان » .7 «2» . که طبیعت زندگی مادي در روي زمین نیازمند وجود پیامبر است و بدون او زندگی هرگز سامان نمیگیرد
معناي جهت بالا، جایگاه ستارگان، جوّ اطراف زمین و نیز آسمان معنوي میآید، همان طور که واژهي زمین به معناي کرهي خاکی
مقصود از نزول فرشتگان از آسمان به زمین، فرود آمدن فرشتگان از مقام قرب الهی و مراتب عالی «3» . و نیز مراتب پایین میآید
وجود و آسمان معنوي به سوي مراتب پایین وجود و یا فرود آمدن فرشتگان از جهت بالا به سوي سطح زمین است. آموزهها و
پیامها: 1. مشرکان نسبت به نبوّت بهانهجویی و شبههپراکنی میکنند و گاهی مانع ایمان آوردن مردم میشوند (پس مراقب باشید).
2. با بیان مطالب منطقی و مثالهاي جالب به شبهات مخالفان پاسخ دهید. 3. خدا اصل همگونی را در فرستادن پیامبران رعایت
کرده است. *** ص: 162 قرآن کریم در آیهي نود و ششم سورهي اسراء با اشاره به گواهی و علم
گواهی خدا بین من » : خدا، و تهدید کردن مخالفان میفرماید: 96 . قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَ هِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً بگو
و بین شما کافی است؛ [چرا] که او نسبت به بندگانش آگاه [و] بیناست؛ نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه دو نکته نهفته است: الف)
صفحه 51 از 127
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ایمان قاطع خود را ظاهر میسازد و وقتی میبیند، دلایل روشن او را نمیپذیرند و لجاجت میکنند،
کفایت مذاکرات را اعلام میکند و خدا را به گواهی بین خود و مخالفان میطلبد. ب) این آیه نوعی هشدار و تهدید مخالفان است
که بدانند خدا گواه کارها و آگاه و بیناي به حال آنان است؛ پس گمان نکنند که از دایرهي علم و قدرت خدا خارج هستند و هر
2. این یکی از روشهاي تربیتی قرآن است که براي تأثیرگذاري روانی بر مخالفان و بیدار «1» . کاري میخواهند انجام میدهند
ساختن آنان، مطلبی قاطع و تهدیدآمیز بیان میکند. آموزهها و پیامها: 1. مخالفان بدانند که گواهی خداي دانا و بینا (براي داوري و
حسابرسی) کافی است (پس مراقب اعمال و گفتار خویش باشند). 2. رهبران جامعه با قاطعیت سخن بگویند و هنگامی که
تلاشها به نتیجه نرسید، کار را به خدا واگذارند. *** ص: 163 قرآن کریم در آیهي نود و هفتم
سورهي اسراء به ره یافتگان واقعی و فرجام عذابآلود گمراهان اشاره میکند و میفرماید: 97 . وَمَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ
فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِیَآءَ مِن دُونِهِ وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیمَۀِ عَلَی وُجُوهِهِمْ عُمْیاً وَبُکْماً وَصُمّاً مَّأْوَیهُمْ جَهَنَّمُ کُلَّمَا خَبَتْ زِدْنهُمْ سَعِیراً و هر کس
را خدا هدایت کند، پس هدایت (واقعی) یافته است؛ و کسانی را که در گمراهی وانهد، پس هیچ (یاوران و) سرپرستانی غیر او
برایشان نخواهی یافت؛ و آنان را روز رستاخیز گردآوري میکنیم، در حالی که نابینا و گنگ و ناشنوایند، بر صورتهایشان
(کشیده میشوند،) مقصدشان جهنّم است! هر گاه (آتش) فرو نشیند، شعله فروزان (آتش) ي بر آنان میافزاییم! نکتهها و اشارهها:
1. هدایت و گمراهی انسانها به دست خداست، این به معناي جبر نیست، بلکه بدان معناست که توفیق الهی در مورد هدایتیافتگان
و عدم توفیق الهی در مورد گمراهان نقش اساسی دارد؛ البته خدا به کسانی توفیق هدایت میدهد که از خود شایستگی نشان دهند
و از کسانی سلب توفیق میکند که با کردار ناپسند خود زمینهي گمراهی خویش را فراهم سازند و این اراده و سنت الهی است.
نخواهند داشت. این تعبیر « اولیاء » ، نطفهي پاك بباید که شود قابل فیض و ر نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود 2. گمراهان
اشاره به خدایان پنداري یا وسایل متنوعی است که گمراهان بدانها پناه میبرند. 3. گمراهان، بر صورتهایشان محشور میشوند؛
و یا این که «1» . یعنی مأموران عذاب ص: 164 این گمراهان را به صورتهایشان بر زمین میکشند
به هر حال این «2» . گمراهان در رستاخیز قادر نیستند مستقیم راه بروند و از این رو همچون خزندگان بر صورت و سینه میخزند
تعبیر کنایه از ذلّت گمراهان در رستاخیز است. 4. در این آیه بیان شد که گمراهان در رستاخیز، نابینا، ناشنوا و لال هستند، ولی در
آیات دیگر قرآن اشاره شده که مردم در قیامت میبینند و سخن میگویند. این اختلاف تعبیرات، شاید به خاطر تفاوت مراحل
قیامت است که گمراهان در برخی از مراحل کور و کر و لال هستند و بدین وسیله مجازات میشوند، ولی در برخی مراحل سخن
میگویند و عذابها را میبینند و سرزنش دیگران را میشنوند که این هم نوعی عذاب براي آنان است. البته ممکن است این معنا
مورد نظر باشد که مجرمان گمراه در رستاخیز از شنیدن و گفتن آنچه مایهي سرور است محروماند، ولی آنچه مایهي عذاب
5. کسانی که در دنیا از چشم، گوش، زبان و پاي خویش در راه گناه استفاده کردند، در رستاخیز «3» . آنهاست میبینند و میشنوند
از این نعمتهاي الهی محروماند. آموزهها و پیامها: 1. هدایت و گمراهی به توفیق الهی است. 2. گمراهان در دنیا سرپرست و
یاوري ندارند و در رستاخیز نیز گرفتار ذلّت و عذاب مستمري میشوند. 3. در دنیا از ابزارهاي شناخت استفاده کنید و راه هدایت را
بیابید وگرنه در آخرت از ابزارهاي شناخت محروم میشوید. *** ص: 165 قرآن کریم در آیات
نود و هشتم و نود و نهم سورهي اسراء به سزاي انکار آیات خدا و نیز به شبهات مشرکان در مورد معاد و پاسخ آنها اشاره میکند و
میفرماید: 98 و 99 . ذلِکَ جَزَآؤُهُم بِأَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِئَایتِنَا وَقَالُواْ أَءِذَا کُنَّا عِظماً وَرُفتاً أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً* أَوَ لَمْ یَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ الَّذِي
خَلَقَ السَّموتِ وَالْأَرْضَ قَادِرٌ عَلَی أَن یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَجَعَلَ لَهُمْ أَجَلًا لَّارَیْبَ فِیهِ فَأَبَی الظلِمُونَ إِلَّا کُفُوراً این [ها] کیفر آن (گمراه) ان
آیا هنگامی که استخوان و (پوسیده) پراکنده شدیم، آیا حتماً ما با » : است، به سبب این که آنان، به آیات ما کفر ورزیدند و گفتند
و آیا اطلاع نیافتهاند که خدایی که آسمانها و زمین را آفریده، تواناست بر این که مِثل *«!؟ آفرینش جدیدي بر انگیخته میشویم
صفحه 52 از 127
آنان را بیافریند؟! و براي آنان سرآمدي- که هیچ تردیدي در آن نیست- قرار داده؛ و [لی ستمکاران (از هر چیزي) جز انکار سر باز
میزنند. نکتهها و اشارهها: 1. مفسران این آیه را اشاره به معاد جسمانی میدانند؛ زیرا تعجب مشرکان از آن بود که چگونه ممکن
2. قرآن کریم در مورد شبهههاي معاد «1» . است خدا استخوان پوسیده و خاك شده و پراکنده را دوباره جان دهد و زنده کند
پاسخهاي کوبنده میدهد و در این جا اشاره میکند: خدایی که آسمانها و زمین را با چنین عظمتی آفریده است، قدرت دارد که
به مردگان حیات جدید ببخشد. چرا که خدا هم قدرت دارد و هم علم، پس هم جاي ذرات را میداند و هم میتواند آنها را جمع
در این آیه، نشانههاي توحید و دلایل نبوت و یا آیات تفسیر قرآن مهر جلد « آیات » آوري کند و حیات جدید ببخشد. 3. مقصود از
در این جا همان آیات « آیات » دوازدهم، ص: 166 مربوط به معاد است، اما با توجه به سیاق آیهها، به نظر میرسد که منظور از
انسان را در رستاخیز زنده کند، همان « عین » است، یعنی خدا میتواند « عین » یا همان ،« مِثلَهم » مربوط به معاد باشد. 4. مقصود از
میآید؛ مثلًا میگوییم: مثل تو نباید چنین کاري بکند. و یا آن « عین » به معناي « مِثل » طور که در سخنان روزمره نیز گاهی واژهي
است که خلقت جدید و آفرینش مجدد انسان از نظر زمان و شرایط، عین اول نیست، بلکه صورت تازهاي از همان انسان اول است
اوست و جسم وسیلهي لذت بردن یا عذاب « روح و جان » 5. شخصیت انسان به «1» . که در رستاخیز جمعآوري و بازسازي میشود
شدن انسان است؛ پس در معاد لازم است که روح و جسم انسان با همدیگر باشند، هر چند این جسم از تمام جهات عین جسم او
نباشد بلکه مِثل آن باشد. اصولًا انسانی که در مدت عمرش چندین بار سلولها و بدنش تعویض میشود در رستاخیز با همهي
در اصل به معناي پایان و سرآمد عمر چیزي است و در این آیه، یا اشاره به پایان عمر انسان است « أجل » . بدنها محشور نمیشود. 6
یعنی خدا بر اساس یک زمانبندي قطعی انسانها را مجدداً زنده میکند و تأخیر رستاخیز «2» ؛ و یا به سرآمد جهان و آغاز رستاخیز
آموزهها و پیامها: 1. خدا منکران آیات و نشانههایش را به سختی عذاب میکند. تفسیر قرآن مهر جلد «3» . به خاطر همین است
2. مخالفان دین در مورد معاد شبههپراکنی میکنند و لازم است که در هر عصري پاسخ منطقی به آنان داده دوازدهم، ص: 167
شود. 3. آفرینش مجدد انسان از آفرینش آسمانها و زمین سختتر نیست (پس در امکان معاد شک نکنید). 4. هر چه دلایل
منطقی بیاورید، باز هم ستمکاران انکار میکنند. *** قرآن کریم در آیهي صدم سورهي اسراء به بُخل انسانهاي تربیت نایافته
اگر (بر » : اشاره میکند و میفرماید: 100 . قُل لَّوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَآئِنَ رَحْمَۀِ رَبِّی إِذاً لَّأَمْسَ کْتُمْ خَشْیَۀَ الْإِنفَاقِ وَکَانَ الْإِنسنُ قَتُوراً بگو
فرض) شما مالک منابع رحمت پروردگار من بودید؛ در آن صورت، از بیم مصرف کردن (و فقر)، حتماً (از بخشش) خودداري
در اصل به معناي امساك و سختگیري در خرج کردن است. این تعبیر « قَتُور » . و انسان بخیل است. نکتهها و اشارهها: 1 «. میکردید
صیغهي مبالغه است؛ یعنی انسانها بهشدت تنگنظر، سخت گیر و بخیل هستند. 2. قرآن کریم گاهی از انسان تجلیل نموده و او را
با کرامت و حتی برتر از فرشتگان معرفی کرده است و گاهی او را مورد سرزنش قرار داده و صفاتی همچون جهل، ظلم، عجله و
بُخل را به او نسبت داده است. این به خاطر آن است که انسانها دو گونهاند: انسانهاي مؤمن، باکمال و تربیتیافته که از فرشتگان
برترند و انسان بدون تربیت الهی، که بر اساس طبیعت حیوانی خود رشد میکند و همچون گیاهی خودرو یا حیوانی درنده تفسیر
آموزهها و پیامها: 1. انسان (تربیت نایافته) «1» . قرآن مهر جلد دوازدهم، ص: 168 میشود و از صفات عالی انسانی تهی میگردد
سختگیر و بخیل است (شما این گونه نباشید). 2. انسان بخیل اگر تمام دنیا را داشته باشد، بازهم از فقر میترسد و بخل میورزد.
3. از ترس فقر از بخشش خودداري نکنید. ***
سرگذشت موسی
قرآن کریم در آیات صد و یکم و صد و دوم سورهي اسراء به معجزات نهگانهي موسی علیه السلام و مخالفت فرعون با او و
گفتمان آنان اشاره کرده، میفرماید: 101 و 102 . وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسَی تِسْعَ ءَایتٍ بَیِّنتٍ فَسْئَلْ بَنِی إِسْرءِیلَ إِذْ جَآءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی
صفحه 53 از 127
لَأَظُنُّکَ یمُوسَی مَسْحُوراً* قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَآ أَنزَلَ هؤُلَآءِ إِلَّا رَبُّ السَّموتِ وَالْأَرْضِ بَصَآئِرَ وَإِنِّی لَأَظُنُّکَ یفِرْعَوْنُ مَثْبُوراً و بیقین به
موسی نُه نشانه (معجزهآساي) روشن دادیم؛ پس از بنی اسرائیل (: فرزندان یعقوب در مورد آنها) بپرس، آن زمان که (موسی) به
بیقین میدانی » : موسی) گفت ) *«. اي موسی، در واقع من گمان میکنم که تو جادو زدهاي » : سراغ آنان آمد و فرعون به او گفت
این (معجزه) ها را جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است، در حالی که دلیلهاي بینشآور است؛ اي فرعون در حقیقت، من
جادوگر یا ،« مَسحُور » 1. مقصود از نکتهها و اشارهها: ص: 169 «. گمان میکنم که تو هلاك شدهاي
یعنی مخالفان گاهی پیامبران الهی را به جادوگري متّهم میکردند و گاهی آنان را سحرزده و دیوانه میخواندند «1» ؛ سحرزده است
تا آنان را در نظر سادهلوحان بدنام سازند و مردم را از گرد آنان پراکنده کنند و نسبت به موسی علیه السلام نیز همین گونه تهمت
3. برخی «3» . به معناي دلایل آشکار است که مردم به وسیلهي آن بصیرت پیدا میکنند و راه حق را مییابند « بَصائِر » .2 «2» . زدند
مفسران برآناند که مقصود از نشانهها و معجزات نُهگانهي موسی علیه السلام همان عصا، دست سفید، طوفان، ملخ، آفتهاي نباتی،
فزونی قورباغهها، خون، خشکسالی و کمبود میوههاست که به صورت بلا و عذاب بر فرعونیان وارد میشد و آنها را گرفتار
4. این آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله میخواهد که از بنی اسرائیل «4» . میکرد و در آیات قرآن نیز به این موارد اشاره شده است
در مورد معجزات موسی علیه السلام پرسش کند؛ البته پیامبر صلی الله علیه و آله با علم و درایتی که داشت نیاز به پرسش و تأیید
بنی اسرائیل نداشت، اما این سؤال پیامبر براي خودش نبود بلکه براي تسلیم کردن مشرکان به پذیرش آیات قرآن بود. آموزهها و
پیامها: 1. درگیري پیامبران و سرکشان و انکار و تهمت به پیامبران، سابقهاي تاریخی دارد. 2. فرعون در برابر دلایل و معجزات
روشن، منطقی نداشت و فقط به موسی تهمت میزد (و این شیوهي فرعونیان تاریخ است). ص: 170
3. تهمتهاي گردنکشان را مؤدبانه پاسخ بدهید. *** قرآن کریم در آیات صد و سوم و صد و چهارم سورهي اسراء به تصمیم
فرعون براي براندازي بنی اسرائیل و هلاکت او و جايگزینی آنان اشاره کرده، میفرماید: 103 و 104 . فَأَرَادَ أَن یَسْتَفِزَّهُم مِّنَ الْأَرْضِ
فَأَغْرَقْنهُ وَمَن مَّعَهُ جَمِیعاً* وَقُلْنَا مِن بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرءِیلَ اسْکُنُواْ الْأَرْضَ فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِکُمْ لَفِیفاً و (فرعون) اراده کرد که
آنان را از سرزمین (مصر) بَر کَنَد، و [لی او و تمام کسانی را که با وي بودند، غرق کردیم!* و بعد از آن به بنی اسرائیل (: فرزندان
نکتهها و «. در سرزمین ساکن شوید؛ و هنگامی که وعده آخرت فرا رسد، شما را به صورت دستهجمعی میآوریم » : یعقوب) گفتیم
اشارهها: 1. در آیهي پیشین سخنان موسی علیه السلام و پاسخ قوي او به فرعون بیان شد و اینک در این آیه به تصمیم فرعون براي
. سرکوبی بنی اسرائیل اشاره شده است، تا نشان دهد که سرکشان تاریخ، در برابر منطق پیامبران، متوسّل به خشونت میشدند. 2
در این آیه یا سرزمین مصر است، یعنی بنی اسرائیل وارث فرعونیان شدند و در مصر ساکن گردیدند و یا « الأرض » مقصود از
«1» . سرزمین فلسطین است که بنی اسرائیل پس از مصر به آن جا رفتند؛ البته این احتمال نیز هست که این آیه اشاره به هر دو باشد
نیز همان سراي آخرت است که بنی اسرائیل را به صورت یک گروه به هم پیچیده در آن جا محشور « وَعدُ الآخرة » 3. مقصود از
ص: 171 آموزهها و پیامها: 1. سرکشان تاریخ در برابر منطق پیامبران الهی با خشونت «2» . میکنند
برخورد میکردند. 2. خدا حامی پیامبران خویش است و دشمنان سرکش آنان را هلاك میسازد. 3. خدا مظلومان را جايگزین
ظالمان میسازد. 4. در هنگام پیروزي، به یاد آخرت باشید. ***
قرآن
خداي متعال در آیهي صد و پنجم سورهي اسراء به حقّانیت قرآن و اهداف رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره میکند و
میفرماید: 105 . وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَآ أَرْسَلْنکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً و آن (قرآن) را به حق فرو فرستادیم؛ و به حق فرود آمد؛ و
قرآن به » ما قرآن را به حق نازل کردیم و » تو را، جز مژدهآور و هشدارگر، نفرستادیم. نکتهها و اشارهها: 1. در این آیه بیان شده که
صفحه 54 از 127
مفسران در مورد مقصود این دو جمله چند احتمال دادهاند: الف) مقصود از جملهي اول آن است که خدا مقدّر .« حق فرود آمد
ساخته که قرآن به حق نازل شود و منظور از جملهي دوم آن است که این تقدیر الهی تحقق یافت. ب) مقصود آن است که قرآن
هم در محتوا حق است و هم ثمرهاش حق است. ج) منظور آن است که خدا قرآن را به حق نازل کرد و از آن جا که پیامبر صلی الله
علیه و آله در آن دخالتی نمیکرد، به حق نازل شد. د) مقصود آن است که قرآن به حق از ناحیهي خدا نازل شد و در تمام مسیر
نزول، یعنی در وساطت جبرئیل و گیرندگی پیامبر صلی الله علیه و آله تا مرحلهي ابلاغ، از هر نظر حفاظت شد و تا پایان به حق فرود
آمد. 2. در این آیه به دو هدف رسالت، یعنی مژده دادن به مؤمنان در مورد سعادت دنیا و آخرت و هشدار دادن به نافرمانان به
وسیلهي عذاب الهی ص: 172 اشاره شده است، اما وظایف پیامبر صلی الله علیه و آله محدود به این
آموزهها و پیامها: 1. حقانیّت «1» . امور نیست؛ ایشان مقام داوري، حکومت، بیان و تفسیر قرآن و احکام را نیز به عهده داشته است
قرآن در تمام ابعاد و مراحل آن محفوظ مانده است. 2. وظیفهي رهبران الهی مژده رسانی و هشداردهی است. *** قرآن کریم در
آیهي صد و ششم سورهي اسراء به نزول تدریجی قرآن و حکمت آن اشاره کرده، میفرماید: 106 . وَقُرْءَاناً فَرَقْنهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ
عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنهُ تَنزِیلًا و قرآن را (آیات) ش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی؛ و آن را (به تدریج) کاملًا فرو
فرستادیم. نکتهها و اشارهها: 1. قرآن کریم در حدود 20 تا 23 سال در مکه و مدینه و در حالات و مکانها و زمانهاي مختلف بر
پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و بیانگر حقوق اجتماعی، سیاسی و عبادي مسلمانان بود و وظایف آنان را در مواقع جنگ و
صلح روشن میکرد؛ از این رو ممکن نبود که این کتاب یکجا بر مردم فرود آید و همه چیز را بیان کند؛ چراکه بسیاري از
حوادث اتفاق نیفتاده بود. 2. نزول تدریجی قرآن داراي حکمتها، فواید و آثاري بود که برخی از آنها عبارتاند از: الف) قرآن
کتاب علمی تنها نبود که نویسندهاي آن را در مدت کوتاهی به نگارش درآورد، بلکه قرآن کتاب علم و عمل، کتاب زندگی و
دستور العمل روزمرهي ص: 173 زندگی مسلمانان بود که به مناسبت وقوع حوادث و پرسشها فرود
میآمد. ب) قرآن کتاب اجرایی بود و ابلاغ و اجراي تمام مطالب آن در یک زمان براي همهي مردم مشکل بود؛ یعنی همان طور
که نمیتوان به یک کودك تمام مطالب درسی دبستان تا دانشگاه را یک جا تعلیم کرد، مطالب قرآن نیز در یک زمان قابل ابلاغ و
اجرا نبود. ج) نزول تدریجی قرآن و پیاده شدن جزء به جزء آن براي پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز آسانتر بود و سبب ارتباط
آموزهها و پیامها: 1. قرآن را اندك اندك به مردم ابلاغ کنید. 2. خدا، «1» . دایمی او با منبع وحی و تقویت روحیهي او میگردید
قرآن را به صورت تدریجی اما کامل فرود آورد. 3. برنامههاي درازمدت (مثلًا بیست و سه ساله) داشته باشید، ولی آن را به تدریج
اعلام و اجرا کنید. *** خداي متعال در آیات صد و هفتم تا صد و نهم سورهي اسراء به واکنش مشتاقانهي دانشمندان به آیات
109 . قُلْ ءَامِنُواْ بِهِ أَوْ لَاتُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً* - قرآن اشاره کرده، میفرماید: 107
خواه) بدان ایمان آورید، یا ایمان ) » : وَیَقُولُونَ سُبْحنَ رَبِّنَآ إِن کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا* وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً بگو
نیاورید، حتماً کسانی که پیش از آن، به آنان علم داده شده، هنگامی که (قرآن) بر آنان خوانده میشود، سجدهکنان با چانه (و
منزّه ص: 174 است پروردگار ما، حتماً وعده پروردگار ما » : صورت بر زمین) میافتند؛* و میگویند
و به چانه (و صورت بر زمین) میافتند، در حالی که میگریند، و (تلاوت قرآن) بر فروتنی آنان میافزاید! *«. واقع شدنی است
نکتهها و اشارهها: 1. گروهی از دانشمندان یهودي و مسیحی هنگامی که آیات قرآن را شنیدند و با نشانههایی که در تورات و
انجیل دیده بودند، تطبیق دادند، ایمان آوردند. این آیه به این دانشمندان اشاره کرده است، ولی مفهوم آیات فوق منحصر در این
افراد نیست، بلکه شامل همهي دانشمندان راستین و عاشق حقیقت میشود. 2. این آیه به سجدهي عاشقانهي دانشمندان در هنگام
شنیدن آیات قرآن اشاره کرده است به طوري که بیاختیار به زمین میافتند و دل و جان از دست میدهند و سیلاب اشکشان جاري
است و میدانیم که در هنگام سجده کسی چانهي خود را بر زمین نمیگذارد، اما « چانه » به معناي « ذقن » جمع « اذقان » . میشود. 3
صفحه 55 از 127
این تعبیر یا کنایه از آن است که با تمام صورت به زمین میافتند یا آن که دانشمندان (یهودي و مسیحی) چنان شیداي قرآن
4. دانشمندان نسبت به وعدههاي خدا همچون «1» . میشوند که مدهوش بر خاك میافتند و اول چانهي آنها بر زمین قرار میگیرد
استفاده میشود که گریههاي « یَبْکُون » پیروزي حق، عدالت و معاد، ایمان دارند و آنها را واقع شدنی میدانند. 5. از فعل مضارع
به معناي حالت تواضع و ادب جسمی و روحی است « خُشوع » . عاشقانهي دانشمندان به هنگام شنیدن آیات قرآن ادامهدار است. 6
که انسان ص: 175 در برابر شخص یا حقیقتی دارد و در این آیه اشاره شده که دانشمندان هر چه
آیات قرآن را میشنوند، بر حالت خشوع آنان اضافه میشود. 7. در این آیه به رابطهي علم و ایمان اشاره شده است؛ یعنی
دانشمندان هنگامی که آیات قرآن را میشنوند، زودتر به حقانیّت آن پی میبرند و عشق به خدا در درونشان شعلهور میشود و بی
اختیار به آن احترام میگذارند. آري؛ این افراد جاهل هستند که نسبت به آیات قرآن بیاعتنایی یا بیاحترامی میکنند. 8. عظمت
صورت اسم اعظم است، « صحیفهي نورانیه » قرآن و رابطهي آن با اسم اعظم: امام خمینی رحمه الله در این مورد مینویسند: این
آموزهها و پیامها: 1. ایمان «1» . چنان که انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است
و عدم ایمان مخالفان به قرآن، مانع نفوذ قرآن در دلها نمیشود (و به برنامههاي اسلامی زیان نمیزند بلکه به خودشان ضرر
میزند) . 2. نه تنها قرآن با علم تعارضی ندارد، بلکه عالمان جهان را به سوي خود جذب میکند. 3. آیات قرآن را به گوش
دانشمندان جهان برسانید که عاشق آن میشوند و بدان احترام میگذارند. 4. دلدادگی، اشک شوق، احترام و فروتنی، از صفات
عاشقان قرآن و دانشمندان راستین است. *** ص: 176 قرآن کریم در آیهي صد و دهم سورهي
اسراء با اشاره به نامهاي نیکوي خدا، به اعتدال سفارش میکند و میفرماید: 110 . قُلِ ادْعُواْ اللَّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمنَ أَیّاً مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ
بخوانید یا (« الله » را (با نام « خدا » » : الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَی وَلَا تَجْهَرْ بِ َ ص لَاتِکَ وَلَا تُخَ افِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا (اي پیامبر) بگو
و نمازت را با صداي بلند مخوان، و «. رحمان) را بخوانید، هر کدام را بخوانید، پس نامهاي نیکو فقط از آنِ اوست :) « گستردهمهر »
(نیز) آن را بسیار آهسته مخوان، و بین آن (دو) راهی بجوي. شأن نزول: روایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شبی در
میخواند. مشرکان بهانهجو گفتند: ببینید این مرد دو خدا را پرستش میکند، « رحمان و رحیم » مکه و در حال سجده خدا را با نام
در حالی که میپندارد موحّ د است. آیهي فوق بدین مناسبت فرود آمد و به آنها پاسخ داد که همهي این نامهاي نیکو از آن
نکتهها و اشارهها: 1. ذات خدا یکی است، اما کارها و صفات او متعدد است و او منشأ همهي کمالات و نعمتهاست «1» . خداست
و بدین جهت نامها و صفات زیادي دارد که همگی بیانگر و معرفی کنندهي اوست. و در دعاي جوشن کبیر، هزار اسم و صفت
2. اسم، علامت و «2» . براي خدا بیان شده است و در احادیث از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که خدا نود و نُه اسم دارد
نشانهي ذات پاك خداست و خواندن خدا با این نامها ص: 177 وقتی کارساز است که انسان این
نام خداست که بر ذات او با تمام « اللَّه » .3 «1» . نامها را در وجود خویش پیاده کند و مثلًا مظهر رحمانیّت و کریم بودن خدا شود
4. مشرکان مکه نسبت به نماز «2» . نیز نام خداست که به رحمت الهی نیز اشاره دارد « رحمان » صفات کمالش دلالت دارد و واژهي
آیهي فوق با اشاره «. نماز خود را بلند میخواند و ما را ناراحت میکند » : پیامبر صلی الله علیه و آله بهانهجویی میکردند و میگفتند
به این اعتراض، به پیامبر صلی الله علیه و آله سفارش کرد که نماز را معتدل بخواند؛ نه فریاد بزند و نه آنقدر آهسته بخواند که
5. مسلمانان نباید عبادات خود را طوري انجام دهند که بهانه به دست دشمنان بدهد؛ یعنی نباید «3» . خودش صداي خود را نشنود
صداي تبلیغات دینی طوري بلند باشد که سبب ناراحتی مردم و دوري آنان از اسلام شود. آري؛ رعایت اصل اعتدال در عبادات،
بلکه در همهي کارهاي سیاسی، اقتصادي و اجتماعی مفید و لازم است. 6. در برخی احادیث از امام باقر علیه السلام روایت شده که
مقصود از این آیه آن است که ولایت امام علی علیه السلام را با صداي بلند اعلام نکن، تا این که به تو فرمان برسد و آن را نیز
کاملًا مخفی نکن، بلکه راه میانهاي در پیش گیر، تا ص: 178 روز غدیر که آن را کاملًا اظهار کنی.
صفحه 56 از 127
البته این گونه احادیث به باطن آیه اشاره دارد؛ یعنی قاعدهي اعتدال که در این آیه آمده است در همهي کارها جاري میشود «1»
که یکی از مصادیق این قاعده بیان و اعلام ولایت امام علی علیه السلام است. آموزهها و پیامها: 1. خدا را با نامهاي نیکو بخوانید.
2. در صداي عبادات (بلکه در تمام کارها)، اعتدال را رعایت کنید. *** قرآن کریم در آخرین آیهي سورهي اسراء با اشاره به
برخی صفات خدا، به حمد و برتري او اشاره میکند و میفرماید: 111 . وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُن لَّهُ شَرِیکٌ فِی
ستایش مخصوص خدایی است که هیچ فرزندي برنگزیده، و برایش هیچ » : الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیراً و بگو
و او را کاملًا بزرگ شمار. «. همتایی در فرمانروایی نیست، و در برابر خواريِ (فرضی)، هیچ سرپرستی (و یاوري) براي او نیست
نکتهها و اشارهها: 1. سورهي اسراء با تسبیح خدا آغاز شد و با حمد او پایان یافت. در حقیقت آیهي آخر نتیجهي کل بحثهاي
2. در این آیه به سه صفت خدا اشاره شده است که عبارتاند توحیدي این سوره است. ص: 179
از: الف) خدا فرزند ندارد؛ چراکه فرزند داشتن نشانهي نیازمندي و جسم بودن است، در حالی که خدا جسم نیست و نیاز ندارد.
ب) خدا شریک ندارد؛ چون وجود شریک دلیل بر محدودیت قدرت یا ناتوانی و یا وجود شبیه براي اوست، در حالی که خدا از
همهي این صفات پاك است. ج) خدا در برابر مشکلات حامی ندارد؛ زیرا غیر از خدا کسی نیست تا حامی او باشد، بلکه او حامی
دیگران است. 3. در این آیه ستایش بر صفات سلبی (همچون نداشتن شریک و فرزند) شده است؛ زیرا صفات سلبی و اثباتی لازم و
. پس در این موارد تسبیح و حمد هر دو ممکن است. 4 «1» ؛ ملزوم یکدیگرند، یعنی جایی نداشتن شریک به معناي توحید است
و اعتقاد به بزرگی خداست؛ البته معناي این سخن آن نیست که خدا را از موجودات دیگر « اللَّه اکبر » گفتن « تکبیر » مقصود از
بزرگتر بدانیم، چراکه اصولًا این مقایسه غلط است، بلکه خدا بزرگتر از آن است که چیزي با او مقایسه شود. 5. در حدیثی از
امام صادق علیه السلام روایت شده که شخصی نزد آن حضرت گفت: اللَّه اکبر. حضرت فرمودند: خدا از چه چیز بزرگتر است؟
آن شخص عرض کرد: از همه چیز. حضرت فرمودند: با این سخن خدا را محدود کردي (چون او را با موجودات دیگر مقایسه
«2» . نمودي و برتر شمردي). آن شخص پرسید: پس چه بگویم؟ حضرت فرمودند: بگو: خدا برتر از آن است که به وصف در آید
ص: 180 آموزهها و پیامها: 1. خدا امدادگر همسان خود و پایینتر از خود و بالاتر از خود، ندارد.
ص: 181 *** «1» . 2. خدا را ستایش بگویید و بزرگ بشمارید
بخش